دیروز تولد دو سالگی مریم بود. با همکاری آسمون و نیمه ابری/آفتابی بودنش خیلی به همهمون خوش گذشت. ترنج تمام انرژی دو هفتهی گذشته که توی خونه مونده بود رو با دویدن دنبال این بادکنک تخلیه کرد.
زمین هم که میخوره به روی خودش نمیاره که زمین خورده. مثلا میخواسته ببینه گلها جنسشون از چیه؟ زمین نخورده که.
دیگه انقدر خودش و بقیه دوستان رو به دنبال این بادکنک دواند که با یه نخ بستمش به بند شلوارش که باد نبردش و بقیه رو هم به دردسر نندازه.
کیک تولد مریم که مامان هنرمندش خودش درست کرده بود و خیلی هم خوشمزه بود.
ایشون مریم خانم اند به همراه کیک تولدشون.
شمع فوتکنان توسط کودکان جمع. این شوق بچهها برای شمع فوت کردن عالیه. ترنج رو هم باباش ناچار بود توی بغل نگه داره چون هی میخواست به سمت کیک هجوم ببره.
گلسرهای خودش رو که به سرش نمیزنه ولی هر چیزی روی سر بقیه باشه رو برمیداره میذاره روی سرش.
انقدر ورجه وورجه کرده بود که به ایستگاه قطار نرسیده توی کالسکه خوابش برد و تا خود خونه خواب بود. یه بچه ای هم توی قطار بالای سرش حدود یک ربع گریه کرد و جیغ کشید ولی ترنج بیدار نشد. جالبه من توی خونه اگه راه برم توی راهرو بیدار میشه ولی بیرون این طوری!
جانم برای اون زمین خوردن و غرورش :)) :*
خدا رو شکر حالِ ترنج خانوم بهتر بشه. ای جان. خیلی خوش حاله تو عکس ها 😡